استاد شین
دل واگو
من و دل و اشک وخاطره

   صحنه :

میزگرد تلویزیونی ، یک تن مجری ، دکتر الف ، تا یا و دکتر شین در استودیو نشسته اند .

پرده ی یک

مجری : (با لباس ژولیده و بی حال) با عرض سلام خدمت بینندگان گرامی ، در ادامه سلسله برنامه های تلویزیونی با عنوان "شناخت دیگران" یا "دیگر شناسی" امروز هم در خدمت دو تن از استادان محترم فلسفه جناب دکتر شین . فیلسوف دیگر شناسی که خودش از مشاهیر عالم هستند .

( دکتر شین از جایش بلند می شود به اطراف تعظیم می کند و سپس سر جایش می نشیند .) و جناب دکتر تا یا استاد فلسفه زبان وادبیات که ایشان هم از نام آوران دنیای فلسفه زبان هستند .

( دکتر تا یا از جایش بر می خیزد به اطراف تعظیم می کند و سر جایش می نشیند .)

مجری ادامه می دهد : با سپاس از هر دو عزیز به رسم مهمان نوازی در آغاز از جناب دکتر تا یا خواهش می کنیم بیشتر خودشان را برای بینندگان عزیز معرفی کند و بفرمایند که دلیل موجه تصمیم نامگذاری شما به نام "الف تا یا " چیست ؟ همچنین الف مخفف چیه؟

الف تا یا : ( با تکبر وغرور خاص خودش ) من قصد نداشتم که خودم را معرفی کنم ، اصلا نمی خواستم بیام تویتلویزیون وخودم رو نشون بدم چون اساسا آدمی هستم که نمی خواهم خودنمایی کنم ، خواستم مصاحبه رادیویی داشته باشم ، اما چون دوستان شما اصرار کردند ، من هم پذیرفتم اما به شرط اینکه کلاه کاسکت بزارم که باز شناخته نشوم . اما دوستان شما باز گفتند که قانون تلویزیون این اجازه را به ما نمی دهد ، باز هم پذیرفتم . چون می خواستم بالاخره تلویزیون

استاد تا یا ادامه می دهد : این نام را دانشجویان و استادان محترم بخاطر لطف و محبتی که من به آنها داشتم روی من گذاشتند ، در اصل نام من قوقولی قوقو بود .

مجری : (با تعجب) قوقولی قوقو .

استاد تا یا : بله قوقولی قوقو .

مجری : چرا قوقولی قوقو ؟

استاد تا یا : در اصل و اساس من اسم قلی بود . می گن موقعی که از مادر متولد شدم صدای خروس درآوردم . پدر و مادرم رفتن ثبت احوال که با شور و شوق اسم منو بزارن خروس ثبت احوال قبوا نکرده گفته تو کشور ما رسم نیست اینطور اسمها را ثبت کنیم . ثبت احوال پس از مذاکرات طولانی با پدر و مادرم بالاخره بر سر اسم قلی به توافق رسیدن ، اما بالاخره چون پدر و مادرم برااینکه ثبت احوال را دور بزنند برای من اسم مستعار قوقولی قوقو را حفظ کردن . و به همه گفتن اسم من قوقولی قوقو است .

بالاخره من بزرگ شدم ، دانشگاه رفتم ، دکتر شدم دیدم این اسم یکم برای من قسمت دارد . با بچه ها مشورت کردم گفتند چون تو فلسفه دنیا را از آغاز تا پایان از بر هستی بهتر است تو را با نام الف ، تا ، یا صدا بزنیم ، من هم قبول کردم .

خ (مگس بارها سرش را از پشت پناه گاه بیرن می آورد اما دوباره باز می گردد)

مجری : استاد میشه مقدمه کوتاهی را که در اندازه فهم اندک ما باشه ، در چند دقیقه ارائه بدین ؟

استاد الف تا یا : با کمال میل . (روی صندلی جا به جا می شود) عرض شود حضور شما ، در مسیر رشد و ترقی بشریت ، (تن صدایش عدض می شود) دست نزن بچه ، (تن صدایش عوض می شود) خورشت اش جا افتاده ، (تن صدایش عوض می شود) (1) فلسفه اساساکنه هر چیزی می خواهد پی ببرد . (تن صدایش عوض می شود) گوشت گوساله است یا گوشت گاو نمی دونم (تن صدایش عوض می شود)

استاد تا یا : چرا ؟

مجری : چرا؟ این حرفها از شما بعید است . این حرف فروشندگان دوره گرد است ، باغبون باغت آباد زنبیل و وردار و بیار ، این حرف فروشندگان دوره گرد است .

استاد تا یا : (با پوزخند) این کاملا طبیعیه ، دوست من باغبون کنایه از خدای رومیان است . یکی از شگفتی های این گفته ها همینه که پس از دوهزار و پانصدسال هنوز اون تازگی و طراوت خودش را حفظ کرده ، از ارزشهای اینگونه دیالگ ها همین بس که امروزه مورد توجه بقال ها و فروشندگان دوره گرد هم واقع شده که سر هر کوچه و بازاری اون هارو جار می زنند . خ (مگس وارد می شود ، پشت گوش استاد را آزار می دهد ، چندین بار این کار را می کند و هنگامیکه بر می گردد پشت سرش را نگاه کند مگس خودش را پشت صندلی پنهان می کند . اما استاد چیزی را نمی بیند. استاد رو به مجری ، استودیوی شما مگس داره ؟)

مجری : استاد تا یا اگر اجازه بفرمایید ادامه برنامه رو به سراغ استاد شین برویم تا از دیدگاه های ایشان هم آگاه بشیم .

استاد تا یا : (بدون توجه به حرف های مجری) آقا اجازه بدید جلوی تراوش های مغزی نگیرید ، تراوش مغزی که همیشه گل نمی کنه ، آدمهای شما باعث می شن که از اندیشه ها شکوفا نشن و به بار نشینند . (نفس راحتی می کشد) نبینید ، در مسیر تحول وتطور فلسفه اروپا به مرحله ای از رشد می رسیم که اندیشمند بزرگی به نام هیوم به منصه ظهور می رسد ، ایشان با صدایی بسیار بلند و محکم که متاسفانه کمی این صدا گوش خراش است و علت پذیرفته نشدن فلسفه ایشان همین صدای بسیار بلند ووحشتناک ایشان است . ایشان در بخشی از نظریه شان می گوید : آهن غراضه روحی ، مس، المیم ، مسایل خونه شما رو خریداریم بعد ادامه می دهد .

مجری : استاد، استاد، استاد، خواهش می کنم .

صدایی از پشت پرده ، از اتاق فرمان

اتاق فرمان : آقای مجری این چه مسخره بازی ایه ، این آقا را از کجا آوردی ؟ مشق شب بچه ها شو آورده توی برنامه تلویزیونی ارائه می ده آبرومون رفت (سکوت)

مجری : آقای تهیه کننده ببخشید ، چاره ای جز ادامه برنامه نداریم . وضع و بدتر نکنیم . به نظر من برنامه رو به همین شکل ادامه بدیم .

تهیه کننده : پس شما برنامه رو با گفتگو با آقای شین ادامه بدید . (تن صدایش را عوض می کند) چه خاکی به سرمون بکنیم .

مجری : باشه چشم ، آماده ایم تا ما برنامه رو با آقای شین ادامه می دیم .

اتاق فرمان : نور، صدا، دوربین، حرکت (پرده کنار می رود)

مجری : (رو به دوربین) با عرض سلامی دوباره خدمت بینندگان ارجمند ، درخدمت استاد شین هستیم ، از ایشان خواهش می کنم خودشون روبیشتر خدمت بینندگان محترم معرفی کنند .

استاد شین : با سپاس از محبت شما و همکارانتان ، من در یک کلام ، استاد شین ، همین !

مجری : (با تعجب) همین؟!

استاد شین : نه ، این هم هست . از جایش بر می خیزد در گوشه ای از سن با لی لی دور خودش می چرخد در حالیکه یکی از گوشهایش را با دست مخالف می گیرد . پس از چند بار چرخیدن روی صندلی می نشیند .

مجری : (با لبخندی تمسخر آمیز) بینندگان عزیز می بینید که مهمانان امروز ما چقدر با نمک تشریف دارند . (رو به استاد) استاد از شما خواهش می کنم ، بیشتر خودتان را معرفی کنید و علت این نامگذاری را شرح دهید که چرا شما شین هستید؟ آیا میشه گفت اصل و نصب شما به چین بر می گردد؟ کما اینکه تازگیها کالاهای چینی زیادی وارد ایران شده بیشترشون هم بن جل هستند ؟

استاد شین : (با طعنه) یعنی می فرمایید من هم قاطی همون کالاهای چینی وارد ایران شدم ؟ و بن جل هستم؟ وقتی می گوییم ، ژژو (از بینی تلفظ می کند و آرام) به معنی جوجه تیغی آلوده به مواد مخدر است که کلاس NA را نگذرانده است .اما دل دل می کنه که بره کلاس NA

وقتی می گوییم ژژو (با صدای نازک تلفظ می کند) یعنی جوجه تیغی ای که ماده باشه ، هنوز ازدواج نکرده باشه ، اما اگه خواستگار براش پیدا بشه احتمال رد کردن خواستگارش بسیار کمه .

همینطور هزاران هزار نفر که در زبان لری برای  ژژو گفته می شه .

مجری : استاد شین حال ژژویی که با آن شما را صدا می زدند با چه تلفظی بود و معنی آن چه بود؟ خواهش می کنم برای بینندگان عزیز شرح دهید .

استاد شین : ژژویی که برای من تلفظ می شود ، ژژو (پر قدرت و از تن پایینی به تن بالا) به معنی فیلسوف و دانا ، کسی که در آینده فلسفه دان خواهد شد . ( خودش چند بار تکرار می کند)

مجری : (هم تکرار می کند) ژژو

استاد شین : نه، ژژو

مجری : ژژو

استاد شین : نه ، ژژو

مجری : ژژو

استاد شین : نه ، ژژو

مجری : استاد علت تغییر این نام بسیار زیبا و با مسمایی هم//////// اساسا چرا این نام را تغییر دادید ؟

استاد شین ؟ آهان به نکته بسیار زیبایی اشاره کردید ، سپاسگذارم که این را پرسیدید . من رفته رفته که بزرگ و بزرگ و بزرگتر می شدم با قد کشیدنم ، شهرت و دانش و چگونگی و چطور و چه و چه و چه بپرسم . فرمودید دکترای تخصصی شناخت حروف الف را دارید .

دکتر : (بسیار غلط و تند) بله

مجری : مگر حروف الفبای فارسی فقط 32 حرف نیست ، که دانش آموزان در همان نخستین سال دوره دبستان آن ها را می آموزند ، پس چه نیازی به دکترای تخصصی دارد .

دکتر : جناب مجری من به شما پیشنهاد می کنم بروید و از این پس ماهی وکلا غذاهایی بخورید . که فسفر بیشتری دارد . بخورید .

مجری : چرا؟

دکتر : جناب مجری IQ شما بسیار پایین است . وقتی یک کلمه ژژو در دنیا بیش از یک میلیون و ششصد و نود هزار و چهارصد و بیست و یک معنا و تلفظ دارد . پس از زبان فارسی و سایر زبانها هر کدام از حروف بی نهایت معنا دارد .

اگر کسی بخواهد دکترای تخصصی حروف شناسی را بگیرد باید نخست زبان را بشناسد ، سپس جمله شناسی و منطق ارسطویی را بیاموزد ، آنگاه به سراغ واژه شناسی برود تا آنگاه بتواند حروف را بشناسد .

مجری : یعنی ما نمی توانیم از حروف به واژه از واژه به جمله به زبان سرازیر بشویم ؟

استاد شین : ده نشد ، ده نشد .

مجری : چرا ؟ مگر چه می شود؟

استاد : می شود همان که نباید بشود

مجری : استاد متوجه نمی شوم

استاد شین : می شود آنکه شما کلاه را به پایت کنی و کفش بر سرت بگذاری ؟ می شود؟ (سکوت ، استاد دوباره می پرسد) نه می شود؟ (سکوت) از تو می پرسم می شود؟ (سکوت استاد با عصبانیت روی میز می کوبد ، مجری که سکوت کرده و به نقطه ای خیره شده است و با صدای بلند داد می زند) گفتم می شود؟

است . این ســ... بی نهایت معنا دارد ، یکی از این معانی این است "خفه شو" ســ... یعنی خفه شو ، این خفه شو در جای خاصی خودش به کار می رود .  اگر شما بگویید ، "سه هزار" اونوقت این س... شامل حال شما می شود و شایستگی ســ... را پیدا خواهید کرد خ (مگس وارد می شود)

مجری : پس ســ... به معنی خفه شو است .

دکتر شین : نه ، این ســ... که شما تلفظ کردین به معنای پنچر شدن است یا اشاره به خالی شدن باد یک چیزی است .

مجری : آهان پس س... به معنای خالی شدن باد چیزی است .

دکتر شین : نه ، این ســ... که شما تلفظ کردید به معنای ایست است . مردمان روستایی که می خواهند به مرغ و طیور الیت بدهند تا آن ها را بگیرند .اینگونه س... را تلفظ می کند . همینطوری که شما تلفظ کردید .

خ (مگس وارد می شود واز پشت سر دکتر شین را نیش می زند ، استاد شین چندین بار در حین حرف زدن مگس را می پراند . دکتر پشت سرش را نگاه می کند ، مگس پشت صندلی پنهان می شود )

مجری : (با خوشحالی) استاد بسیار سرافراز فرمودید ، اگر موافق باشید یه مثال دیگری بزنید .

استاد شین : (با تعجب) چطور؟

مجری : یکی دیگر از حروف الفبای فارسی را مثال بزنیم .

استاد شین : آهان ، فهمیدم . بهتره شما یکی از این حروف را به زبان بیاورید .

مجری : من (با خنده)

استاد شین : بله ، شما

نام یک پرنده است ، در پاره ای از مناطق بی نام و نشان که من هم نرفتم و نمیدونم اصلا کسی هست و پای هیچکس یعنی هیچ انسانی به آنجا نیفتاده . اخ به آدمهای کله تاس که حتی یک موی سفید هم ندارند گفته می شود . در برخی از مناطق دست نیافته به بخشی از تپاله گوساله ها که در بعدازظهر دمغ می شود اخ گفته می شود . آخه خ چطور به تو حالی کنم خ با خ فرق داره .

مجری : پس باید چطور تلفظ اش کنیم استاد ؟

استاد شین : آهان ، آفرین خوش ام آمد . چیزی رو که نمی دونی بپرس . ببینید (با نوک انگشت اشاره می کند) خ ، خ

مجری : استاد شین خ درست است ؟

استاد شین : نه! نه! نه! خ خودش یک علم جداگانه است ، که در تخصص من نیست . (مکث) ببینید ، خ نمی دونم چطور برای شما شرح بدهم . "خ" با "خ" با "خ" با "خ"فرق داره . اینها هر کدومش یک علم جداگانه است و بی نهایت معنا داره . هرکدام دریایی از دانش ، تجربه و معنا را در بر می گیرند . ببینید ، من یک مثال برای شما می زنم از زبان انگلیسی "خ" یعنی همه کسانیکه به زبان انگلیسی حرف می زنند از لطف خ و همه انشعابات آن محروم هستند .

ببینید ، کشاورزان کشور های پیشرفته برای تاپاله ای که گاوها در صبح بیرون ریختن یه اسم گذاشتن ، و برای تاپاله ای که در بعدازظهر ریختن یه اسم دیگری گذاشتن . اما در کشور ما به همه تاپاله ها چه مال گاو باشه چه مال گوساله باشه ، چه صبح ریخته باشه چه بعدازظهر ، همه اش میگیم تاپاله . چطوری باید پیشرفت کنیم ؟ بگو . بگو! حالا بگو دیگه ! (با عصبانیت ، با کف دست توی سر مجری می زند ) خب میگم بگو دیگه ! (استاد الف تا یا با ترس و وحشت به این صحنه نگاه می کند) (با خودش) : آدم رو عصبانی می کنند . ع به گوش من می رود ولی و بر می گردد .

پشت پرده فقط صدایشان هست

صحنه :    مجری ، مگس ، آقای تا یا ، استاد شین سرگرم بزن و برقص هستند که پرده کنار می رود و آنان همچنان سرگرم خواندن شعرها و ترانه های ممنوعه هستند . از اتاق فرمان مرتب آن ها را صدا می زنند اما آنان همچنان سرگرم بازی هستند . برای دقایقی بزن و برقص همچنان ادامه دارد . پرده می افتد صدای دادو بی داد و زد و خورد از پشت پرده به گوش می رسد ، تهیه کننده و اتاق فرمان به جان مجری ، مگس و مهمانان برنامه می افتند صدای ناله های آنان به گوش می رسد .

تهیه کننده : احمق ها مگر نگفتم مواظی رفتارتون باشید ، بسه دیگه آبروی ما رفت ، چند باره شما گند می زنید ، خجالت بکشید ، اخراجتون می کنم .

مجری : آقای تهیه کننده به خدا من هرچی به این مهمان های برنامه گفتم گوش نکردند ، بخشید ترا به خدا ببخشید ، قول میدم دیگه تکرار نشه .

آقای تایا : از دیدگاه مکاتب فکری بشر ، ما هیچگونه عمل غیر اخلاقی مرتکب نشده ایم . برخی از فلاسفه معتقدند که الاعمال بالنیات .

تهیه کننده : خفه شو بابا ، تو همه چیز رو به گند کشیدی اونوقت می گی فلاسفه، فلاسفه

دکتر شین : از دیدگاه علم زبان شناسی "ای دل بلایی دلبر" بی نهایت معنا و مفهوم دارد ، همه فقط یکی از معانی "ای دل بلایی دلبر"از نظر اقلیتی از اقوام و ملتها معنای زیبایی دارد . پس نتیجه می گیریم ما هیچ جرمی مرتکب نشده ایم .

تهیه کننده : خفه شو بابا زبان شناسی ، زبان شناسی ، این مزخرفات چیه ؟ من خودم بزرگترین زبان شناس دنیای قدیم و جدید و آینده و گذشته هستم خفه شو جنایت کار .

صحنه : میز گرد با حضور مجری ، گویندگان خبر ، دنگ وند و گرمزلر

مجری : بینندگان گرامی در این بخش از برنامه توجه شما را به اخبار نیم روزی سه شنبه سوم خرداد جلبمی کنم  که توسط آقایان دنگ وند و گرمزلر ، صدا از اتاق فرمان : آقای مجری دنگ وند هست و دومی هم گرمزلر تلفظ درستش هست .

دنگ وند : (با صدایی دو رگه با لهجه غلیظ لری ) سلام بینندگان عزیز پیش از پرداختن به اصل خبر یه داستان کوتاهی به دستم رسیده که خدمت مبارکتون عرض می کنم ، امیدوارم در پخش این خبر اخلال ایجاد نشود . این نوشته را آقای تهیه کننده بدستم داده گویا اصلا مربوط به یکی از فامیلای ایشان نیست ، افراد برامون حرف در نیارن . در یکی از روستاهای دور دست مردی زندگی می کرد که از دید اقوام و همسایه ها بسیار هالو بود (آهسته پیش خودش هالو؟! هالو، هالومیزند زیرا آواز هالوه گنم خره مرگنم گرونه آی مرگنم گرونه)

صدا از اتاق فرمان آقای دنگ وند ، آقای دنگ وند چه خبرته ، تو فقط متنی رو که بهت دادم بخون داری چه کار می کنی ؟ کی بهت گفته آواز بخونی ؟!

دنگ وند : با عرض پوزش بخاطر وقفه کوتاهی که در پخش اخبار رخ داد ، توجه بینندگان عزیز را به ادامه اخبار جلب می کنم . در یکی از روستاهای دور دست مردی زندگی می کرد که از دید اقوام و همسایه ها بسیار هالو بود . آهسته زیر لب می خواند : هالوهگنم خره ، مرگنم گرونه آی مرگنم گرونه ، نرخ بوس دختر رو نرخ زعفرونه ، آی نرخ زعفرونه ...

صدایی از پشت صحنه : آقای دنگ وند داری چه کار می کنی اخبار رو بخون چرا ساکتی ؟ من که کاری نکردم  

(آهسته رو به بینندگان) : آی بینندگان عزیز این کلمه یاران منو به یاد یه چیزی میندازه یه ترانه ای که دل و کباب می کنه ، حیف که این یه لقمه نون این دستامو بسته . نه دهنمو بسته ، وگرنه براتون همچین می خوندم که مست مست بشید .

یاران ، یاران دیوانه شدم . چه کار داریم به ادامه خبرها توجه فرمایید . مرد روستایی همیشه با یاران خودش _آهسته) : ای یاران یاران (روی ران خودش می زند) آی یاران .

اتاق فرمان : آقای دنگ وند باز شروع کردی؟

دنگ وند : (رو به اتاق فرمان) نه قربان کاری ندارم ، دارم خبر ها را می خوانم . (رو به بینندگان با ایما و اشاره) آی این دو لقمه نون دستای منو بسته ، ادامه خبر ها :

در یکی از روزهای پاییزی مرد هالو (آی هالو، آی هالو ... روی رانش می زند) مرد هالو دلش گرفته و غمگین بود ، تنگ غروب ، تنگ غروب ؟! (آواز می خواند) یه روزی تو تنگ غروب خورشید داشت می رفت تو ابرا ، گفت دیگه وقت رفتنه منو گذاشتی تنها ، بیا که هنوزم دل من واسه تو مهربونه ، بیا که هنوز عاشقته خدا خودش می دونه ...

اتاق فرمان : آقای دنگ وند باز شروع کردی ، اگه یکبار دیگه ، فقط یکبار دیگه تکرار بشه به جان بچه ام اخراجت می کنم .

دنگ وند : (رو به بینندگان) بینندگان عزیز جهنم ، هر چه باداباد می خوام بزنم زیر همه چیز فقط به عشق شما ، کره بزار اخراج کنه جهنم .

(آواز می خواند) ////////////////////////////////////////////

اتاق فرمان : داشتی یه چیزایی زیر لب می خوندی

دنگ وند : بابا من چیزی نگفتم ، داشتم زیر لب با خودم درد دل می کردم .

اتاق فرمان : آخه اینجا جای درد دل کردنه ؟ فقط متن رو بخون

دنگ وند : باشه چشم ، بینندگان ارجمند توجه شما را به ادامه خبر جلب می کنم .و بخاطر اخلالی که تهیه کننده محترم در پخش برنامه بوجود آوردند از شما پوزش می خواهم .

مرد روستایی هرجا می رفت آینه ای را با خودش همراه می برد . ( با خودش آهسته زمزمه می کند ، آینه؟ آینه؟ آهان ! یه دستش وه آینه خوش میکه تیمار آی خوشه میکه تیمار ...)

اتاق فرمان : (با عصبانیت) آقای دنگ وند برای آخرین بار بهت هشدار میدم چنانچه تکرار بشه از کار اخراجت می کنم . یه ذره هم به فکر زن و بچه ات باش . تا حالا مدیر محترم ده بار تو رو بخشیده دست از این کارات بر نمی داری چه خبرته؟

دنگ وند : (با جدیت) آخه آقای تهیه کننده من برا این کلمات ارزش قائل هستم ، نمی تونم به راحتی از اینها بگذرم ، خونم با اینها آمیخته ، چه کار کنم .

اتاق فرمان : خوب حالا ادامه بده از استودیو رفتی بیرون هر چقدر دلت خواست از این کلمات تلاوت کن .

دنگ وند : بینندگان عزیز بازهم از شما بخاطر اخلالی که آقای تهیه کننده پیش آورد پوزش می خوام من مطمئنم که اینها برای شما مهمتر از اخباره اما چه کار کنیم دیگه اسیریه لقمه تون هستیم . ادامه خبر ها .

مرد روستایی از یک نظر خوش شانس بود زیرا یاران بسیار مهربان و دلسوز داشت که همیشه او را کمک می کردند .

یکبار دیگر بهتون فرصت می دم فقط یکبار

(مجری ، مگس ، مهمانان همه خوشحال می شوند و دوباره می زنند زیر خندخ و خوشحالی)

تهیه کننده : خفه شید ، کسی حق خندیدن نداره ، هیچ کس نباید بخنده خنده برای برنامه مه ضرر داره

مجری : آقا اجازه؟

تهیه کننده : چیه ؟

مجری : حتی لبخند هم ؟

تهیه کننده : بله ، حتی لبخند هم ، آخرین باره که بهتون فرصت میدم ، پس دیگه هر بلایی سرتون اومد تقصیر من نیست . پس دوباره دکور ها را درست کنید . همه چیز رو بگذارید سر جاش من میرم پشت صحنه . آماده اید ؟

(همه با هم بله...)

تهیه کننده : نور، صدا، دوربین، حرکت

خ (مگس هم از پشت صحنه وارد می شود و به کمک استاد شین می آید دو نفری توی سر مجری می زنند ، استاد تا یا با دیدن این صحنه پا به فرار می گذارد و در حین فرار با بینندگان خداحافظی می نماید )

مجری : (در حین کتک خوردن) بینندگان عزیز تا برنامه بعدی خدانگهدار .

مجری : باشه چشم ، مثلا خ ، خوب بود؟

استاد شین : جناب مجری تلفظ شما کاملا (مجری می خندد) غلط بود .

مجری : جا خوردخ است) اهه ...غلط بود

استاد شین : بله ، کاملا غلط بود

مجری : چرا غلط بود

استاد شین : درستش اینه "خ" دقت کنید خ

مجری : ا خ

استاد : نه کاملا اشتباه ، خ

مجری : خ

استاد شین : نه ، خ

مجری : خ

استاد شین : نه ، نه، نه ، خ

مجری : استاد مگه اون خ که شما می گید با اون که من می گم چه فرقی داره ؟

استاد شین : (با عصبانیت محکم روی میز می کوبد ، مجری از جایش می پرد . قلبش به تپش می افتد ، نفس نفس می زند ) می خوای فرقش رو بکنم توی چشمت؟ وقتی که من میگم فرق میکنه ، فرق میکنه دیگه

مجری : آهان...آهان... بله ، بله حالا فهمیدم  ، زمین تا آسمان فرق میکنه

استاد شین : (با لحن دلسوزانه ) آخه مرد حسابی آدم رو مجبور می کنی که دست به کاری که نمی خواد بزنه . میگم اخ درست نیست ، ا خ بی نهایت معنا داره . اخ برای گوسفند بکار میره ، اخ برای تف انداختن بکار میره ، اخ در میان برخی از ساکنان جزیره های گمنام یک میوه است . در برخی از مناطق گمنام دیگر (مجری به یکباره از جایش می پرد) چی شد؟ کی بود؟ کی رفت چرا؟ (نفس ، نفس می زند اطرافش را نگاه می کند رفته رفته آرام می گیرد . سپس خطاب به بینندگان ) خوب بینندگان گرامی در خدمت استاد شین هستیم ، برنامه گفتگوی داغ را در خدمت شما هستیم ، دوست دارم ، بینندگان ...

(استاد شین بار دیگر با کف دست روی میز می کوبد ، ده آقای مجری اجازه بده ، مجری یکبار دیگر به هوا می پرد . همه اشیاء روی میز هم بالا می پرند ...)

مجری : (با تعجب) استاد چی شده ، چرا اینطوری برخورد می کنی ؟

استاد شین : حالا شد ، حالا می تونید برنامتون رو ادامه بدید .

مجری : (نفس زنان) خوب بینندگان عزیز از ما خواستن که از شما بپرسیم ، آنچهشما را از حروف یعنی همان 32 حرف الفبای فارسی شناختید و آموختید چی هست؟

استاد شین : در حروف شناسی سه نکته بسیار مهم است . نام حروف ، تلفظ حروف و سومی نقطه ثقل حروف که کش حروف بیشتر شناخته می شود .

مجری : کش حروف ، ع به گوشه ای از سن می رود و لی لی می کند .

استاد شین : بله، کش حروف

مجری : میشه برای کش حروف یه مثال بزنید ؟ اساسا کش حروف مثل کش تنبان است

استاد شین : دقیقا ، کش حروف همان کش به معنای فارسی است . هرچه بیشتر بکشیم نازک تر می شود و امکان پاره شدنش بیشتر است .

مجری : مثلا

استاد شین : مثلا حرف سین که نامش سین ، تلفظ آن س کش آن ســـ

مجری : (با تعجب) شرفت هم بزرگتر می شه ؟ یعنی چه؟

استاد شین : وقتی شرفت بزرگتر شه خود بخود می فهمی یعنی چه . بگذریم .

علم ، تجربه ، انسانیت و شرف من هم بزرگتر می شه بطوریکه در این نام نمی گنجیدم یک لحظه ببخشید

(به گوشه سن می رود و یکپایش را بلند می کند ، با دست مخالف گوش مخالفش را می گیرد ولی لی کنان دور خودش می چرخد . پس از چند بار دور زدن سرجایش باز می گردد )

استاد شین : بله ، سپاسگذارم . من استاد شین هستم . من مدت 8 سال سر کلاس فیلسوف معروف آلمان ویت گنشتاین حاضر می شدم و ایشان از شاگردی من بهره ای بسیاری بردند . و ایشان توانست با موفقیت مدرک لیسانس زبان شناسی را به من تقدیم کند . سپس 8 سال هم دانشمند معروف پاسگال توانست با موفقیت مسلمی مرا پشت سر بگذارد و مدرک فوق لیسانس را در رشته جمله شناسی و منطق به من اعطا کند و بالاخره در 8 سال سوم فیچر آلمانی توانست نظر مرا برای شاگردی خودش جلب کند و موفق بشه دکترای حروف شناسی فارسی را به من اعطا کند . می بینیم که امروز جهان موفق شده به نوشتن تنها دکترای حروف شناسی چون من افتخار می کند .

مجری : (با شگفتی و شورو شادی ) به!به! بسیار عالی چه سعادتی نصیب جهان شده است . (دکتر لبخندی از سه افتخار می زند همراه با او نیشخند زدن مجری از سر تمسخر) مکث

دکتر شین : در خدمت شما هستم . بله! بله! فکر کردی ! به گوشه ای می رود و لی لی می کند

مجری : جناب دکتر شین ، ما را در دنیای علوم غوطه ور کردید . نمی دانم از کی و چی و کجا و چرا؟

مجری : نه استاد ، چنین جسارتی نمی کنم . منظورم اینه که شاید شما از شدت علاقه ای که به برندهای چینی داشتید نام خانوادگی به نام آن برگزیدید.

استاد شین : من اساسا به تجارت علاقه ای ندارم ، نام من در اصل ژژو بود .

مجری : ژژو ؟

استاد شین : نه، ژژو

مجری : من هم عرض کردم ژژو

استاد شین : نه ، شما فرمودید ژژو ، درستش اینه ، ژژو

(مجری تلاش می کند که به شیوه استاد شین تلفظ کند اما استاد همه تلفظ های مجری را نا درست می بیند )

مجری : حالا خیلی تفاوتی نداره ، به گوشه ای از سن می رود و لی لی می کند .

استاد شین : نه، نه، بسیار تفاوت داره

مجری : اصلا ژژو یعنی چی استاد ؟

استاد شین : ژژو بالغ بر یک میلیون و ششصد و نود و هشت هزار معنا داره . در زبان های گوناگون داره

مجری : استاد شین میشه چند نمونه شو بگید

استاد شین : در زبان فرانسه ، چهارصد و هشتاد و یک هزار تلفظ داره که هر تلفظ یک معنا داره . در زبان لری هفتصدهزار تلفظ داره که هر کدومش یک معنای ویژه داره . مثلا وقتی میگی (با دهان کج) ژژو ، به معنی جوجه تیغی میان سال است . وقتی میگی ژژو (دهانش را غنچه می کند) به معنی جوجه تیغی نوجوان است . وقتی میگی ژژو (دهانش را به سمت راست کج می کند) به معنی جوجه تیغی پیر دانای با تجربه ای است که پیشروی قبیله خودش است .

وقتی می گوییم ژژو (با سرعت تلفظ می کند چند بار تکرار می کند) به معنی جوجه تیغی تکواندوکار است .

(مگس وارد می شود ، چند بار استاد را نیش می زند ، آنگاه استاد به خودش می آید )

مجری : (ادامه می دهد) استاد عرض کردم این حرفهایی هستند که نمکی ها و فروشندگان دوره گرد با بلندگو توی کوچه پس کوچه ها داد می زنند .

استاد تا یا : (پوزخند می زند) عزیز من ، این چه حرفیه ، این دیالوگ ها از آغاز تاریخ تا کنون سرنوشت بشر را رقم می زنند ، این گفته ها یک پوسته ای دارند و یک هسته ای ، چرا اینطوری به این دیالوگ ها نگاه می کنید ؟ من متاسفم برای شما ، این یک دیالوگ است برای همیشه تاریخ بشریت . این ها دیالوگ های گردویی هستند . من توجه شما را یکبار دیگر به یکی از این دیالوگ ها جلب می کنم و شما را به هسته این دیالوگ می برم . سقراط می گه ع به گوشه من می رود .

"آهن قراضه شما را خریداریم " سقراط میگه : آهن قراضه شما یعنی ذات و جنس شما را خریداریم . آهن به معنای آهن فلز آهن نیست یعنی ذات شما را که قراضه شده ، قراضه شده یعنی به علت فراموش کردن ارزشهای خودتان اون ذات را می خریم و اون و دوباره می سازیم . التفات بفرمایید . عده ای بر این باور هستند که صدای سقراط بسیار ، بسیار گوش خراش بوده بطوریکه بارها مردم کوچه و بازار از دست سقراط و صدای گوش خراش اش به شهرداری منطقه 11 شکایت بردن . در واقع صدای سقراط گوش خراش نبوده بلکه چون برخی انسان ها را با ذات ناخوشایند آنها آشنا کرده و چون آینه ای عیوب آنها را نشان داده لذا براشون ناخوشایند بوده است .

شاعر میگه : آینه تورا چون عمود بنمود ، (با آواز)بقربون خم زلف سیاهت ، زلف سیاهت (مجری کلافه است چند بار از گوشی با اتاق فرمان ارتباط می گیرد )

مجری : استاد ، اون کاغذ ، اول کاغذ کویا...

استاد : گر یا چی ؟

مجری : استاد گویا اشتباهی رخ داده به کاغذ جلوی است استاد اشاره می کند اون کاغذ

استاد تا یا : (دوباره می زند زیر آواز ) ها ها ها ...یا ....رصدا قطع می شود .

رسیدن به حقیقت اشیاء و امور یکی از رسالتهای فلسفه است . (تن صدایش عوض می شود ) نمکی ، نون خشکی پلاستیک . روحی ، مس قراضه ، نمکی . (تن صدایش عوض می شود) اگر ما نیم نگاهی به فلسفه عرب بیندازیم خواهیم دید که همه فلسفه متالهه در این فرهنگ رشد کردن ، حتی /////////////////// بوده اند .

( از جایش بر می خیزد و در گوشه سن دستهایش را تکان می دهد و سر جایش بر می گردد )

داشتم عرض می کردم ، برای نمونه فلسفه سقراط که یکی از فیلسوفان ماتریالیسم است با صدایی که انگار از پشت یک بلندگوی درب و داغان می آید ، با صدای گوش خراش وحشتناکی

می گوید : خونه دار بچه دار ، زنبیل و وردار و بیار .

مجری : (وسط صحبت استاد الف تا یا می پرد ) استاد؟ این حرف نیچه است ؟

استاد تا یا : بله (با اطمینان) میدونم برای شما قابل باور نیست .

مجری : استاد این حرف فروشنده های دوره گرده .

استاد تا یا : (با خنده ای از سر تمسخر ) بله ، کاملا فرمایش شما درسته . سقراط هم یک فروشنده دوره گرد بود . سقراط اساسا کتابی یا نوشته ای از خودش بجا نمی گذاشت ، هرچه گردآوری شده بوسیله شاگردانش انجام شده . سقراط کوچه ها و خیابان ها را می گشت و جوانها را از خط سوفکاییان آگاه می کرد .

او می گفت : نمکی ، آلومینیم ، مس، روحی، کهنه بیار نو ببر ، سقراط در فراز دیگری از سخنان گوهربارش می گفت ، باغبون باغت آباد (دست توی گوش می کند و جار می زند)

مجری : (با دست اشاره می کند ، و استاد را به سکوت دعوت می کند . خطاب به کسانیکه در اتاق فرمان هستند ) آقا قطع کن ، آقا، آقا، آقا قطع کن آبرومون رفت

(صدا قطع می شود)

مجری از پشت پرده : استاد محترم این چه کاری بود شما کردید ؟ آبروی ما رو بردید .

اما درباره وجه تسمیه من ، نامگذاری الف تا یا چند نکته هست که باید عرض کنم .

یک اینکه تلفظ درست نام من الف ، تا ، یا است .

از جایش بر می خیزد پشت سر مجری و مهمان دیگر دکتر شین می رود ، مجری و دکتر شین تعجب می کنند .و او را با نگاهشان دنبال می کنند . تا یا در گوشه سن می ایستد و دستهایش را به سرعت می چرخاند و سپس بر می گردد و سر جایش می نشیند .)

ادامه می دهد : الف ، تا، یا، الف نخستین حرف زبان فارسی است ، و یا آخرین حرف از الفبای زبان فارسی است . تا هم که حرف فاصله است .

خرمگسی وارد صحنه می شود و آهسته از پشت سر با نوک چیزی گوش و پشت گردن تا یا را اذیت می کند . تا یا مگس را می پراند ، چندین بار این کار را انجا می دهد . تا یا سرش را بر می گرداند و مگس از صحنه می رود )

مجری : استاد تا یا خوب این از الف تا یا چی شده شما با این حرف ها الفبا چه کردید ؟

تا یا : از آغاز مصاحبه خدمت شما عرض می کنم خواهش می کنم بخاطر حفظ حقوق مصاحبه شوندگان به من نگید تا یا .

مجری : پس چی بگم استاد تا یا ؟

تا یا : خواهش می کنم بگید الف تا یا

مجری : (با خونسردی ) چشم استاد تا یا

تا یا : دهه ، آقا میگم نگید تا یا

مجری : چشم ، چشم ، حتما ، خوب حالا استاد بفرمایید شما با این حروف چه کار کردید ؟

(مگس دوباره وارد صحنه می شود ، از پشت سر باز استاد را آزار می دهد ، استاد چند بار با دست مگس را می پراند ، استاد سرش را بر می گرداند ، مگس باز از صحنه بیرون می رود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 18 خرداد 1395برچسب:, :: 8:42 :: نويسنده : اشکان

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 7
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1